جدول جو
جدول جو

معنی طرح ریز - جستجوی لغت در جدول جو

طرح ریز
هنداختار
تصویری از طرح ریز
تصویر طرح ریز
فرهنگ لغت هوشیار
طرح ریز
پی ریز، طراح، گرده ریز، نقشه ریز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرب خیز
تصویر طرب خیز
طرب انگیز، جایی که طرب آورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح ریزی
تصویر طرح ریزی
نقشه کشی، برنامه ریزی
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی که در زمستان برگ های آن ها می ریزد و در بهار دوباره سبز می شود، پاییز، خزان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ غَ زَ)
برطرف کننده شرافت و افتخار و بزرگی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
طرب انگیز. که طرب آورد. رجوع به طرب انگیز شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
پی ریزی. رجوع به طرح ریختن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 90000گزی جنوب خاوری مسکون و 15000گزی شمال راه مالرو کروک به سبزواران و دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ / تِ)
که رطب ریزد. ریزندۀ رطب، بمجاز، گویندۀ سخن شیرین:
چو سقراط را داد نوبت سخن
رطب ریز شد خوشۀ نخل بن.
نظامی.
چون رطب ریز این درخت شدی
نیک بادت که نیکبخت شدی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لَ زَ دَ / دِ)
برگ ریزنده. برگ ریزان. در حال برگ ریختن:
ز توفیدن بوق و از بانگ تیز
همه بیشه بد چون خزان برگ ریز.
اسدی.
ز بس برگ ریزش گه باد تیز
گرفتی جهان هر زمان رستخیز.
اسدی.
- برگ ریز شدن،فروریختن برگ به زمین:
نشانی از کف دربار او دهد به خزان
چو برگ ریز شود بر زمین شجر ز هوا.
سوزنی.
، واپس برده. بازپس برده، پشت و رو کرده. واژگون شده. (فرهنگ فارسی معین). مقلوب. منقلب. و رجوع به برگردانیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
هنداختن، گرده ریختن: در ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرب خیز
تصویر طرب خیز
آنکه (محلی که) طرب آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح ریزی
تصویر طرح ریزی
نقشه کشی، پی ریزی پی افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
پی ریزی، طراحی، نقشه ریزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
Outline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
délimiter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
membuat garis besar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
ร่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
kuandika muhtasari
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
ana hat çizmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
アウトラインを作成する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
לתכנן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
윤곽을 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
skizzieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
रूपरेखा बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
delineare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
nakreślić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
намітити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
наметить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طرح ریزی کردن
تصویر طرح ریزی کردن
রূপরেখা তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی